خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آنی
/'āni/
معنی
۱. موقت؛ موقتی.
۲. فوری؛ بیدرنگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بلافاصله، دردم، فوراً، فوری، فیالفور
۲. زودگذر، موقتی
۳. موقت ≠ دیرپا
برابر فارسی
بیدرنگ، زودگُذر، گُذرا
دیکشنری
abrupt, offhand, immediate, instantaneous, momentary, spontaneous
-
جستوجوی دقیق
-
آنی
لغتنامه دهخدا
آنی . (اِخ ) نام شهر و دژی استوار به ارمینیه ، میان خلاط و گنجه .
-
آنی
لغتنامه دهخدا
آنی . (پسوند) َانی . حرف نسبت است چون یاء: خسروانی . کیانی . کاویانی . پهلوانی ، بجای خسروی و کیی و کاوَیی و پهلوی : ببخشای بر پهلوانی ّ من بدین بازوی خسروانی ّ من . فردوسی .برافراشته کاویانی درفش همایون همان خسروانی درفش . فردوسی .یکی پهلوانی نهادند...
-
آنی
لغتنامه دهخدا
آنی . (ص نسبی ، ق ) فی الفور. فوری . آناً.
-
آنی
لغتنامه دهخدا
آنی . (ع ص ) آن . آب بغایت گرم . (مهذب الاسماء). || مرد بغایت بردبار.
-
آنی
لغتنامه دهخدا
آنی . [ نی ی ] (ع پسوند) َانی . در بعض کلمات عرب بجای یاء نسبت آید، چون صنعانی ، منسوب بصنعاء.
-
آنی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بلافاصله، دردم، فوراً، فوری، فیالفور ۲. زودگذر، موقتی ۳. موقت ≠ دیرپا
-
آنی
فرهنگ واژههای سره
بیدرنگ، زودگُذر، گُذرا
-
آنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āni ۱. موقت؛ موقتی.۲. فوری؛ بیدرنگ.
-
آنی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
abrupt, offhand, immediate, instantaneous, momentary, spontaneous
-
واژههای مشابه
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اَ نا / اِ نا ] (ع اِ) ساعت . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ) (ناظم الاطباء). ساعت و بهره ای از شب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || بردباری و وقار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اناة. (اقرب الموارد).
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اَن ْ نا ] (ع اِ) ظرف مکان به معنی اَین (کجا) و در این صورت دو فعل را جزم دهد: انی تجلس اَجلس . || از کجا: انی لک هذا؛ از کجا آورده ای ؟ || به معنی ظرف زمان ؛ چه وقت . چه هنگام : انی جئت ؛ چه وقت آمدی ؟ || استفهامی : انی یحیی هذه اﷲ بعدموتها؛...
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اِ نا ] (ع اِ) ساعت و بهره ای از شب . (منتهی الارب ). ج ، آناء. (از اقرب الموارد). || (مص ) نزدیک شدن و حاضر گردیدن . || بپایان رسیدن گرمی چیزی . || رسیدن هنگام پختگی چیزی و پخته شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درنگی کردن . || سستی...
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) (اصطلاح فلسفه ٔ و منطق ) برهان انی در برابر برهان لمی . و آن پی بردن از معلول است به علت . بواسطه ٔ دلیل انی یعنی برهانی از وجود بر موجد استدلال میکنند و از اثر به مؤثر میرسند. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی ). رجوع به لمی شو...
-
انی
لغتنامه دهخدا
انی . [ اِن ْ نی ] (ع اِ) مرکب از اِن حرف مشبه و یا (ضمیر متکلم )؛ همانا من .