خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آژدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
آژدن
/'āž[e,a]dan/
معنی
۱. = آجیدن: ◻︎ میندیش ازآن کآن نشاید بُدَن / که نتوانی آهن به آب آژدن (فردوسی۲: ۲۳۱۴).
۲. [مجاز] = آزردن: ◻︎ زبان را نگهدار باید بُدَن / نباید زبان را به زهر آژدن (فردوسی: ۶/۳۴۹ حاشیه).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pierce
-
جستوجوی دقیق
-
آژدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'āž[e,a]dan ۱. = آجیدن: ◻︎ میندیش ازآن کآن نشاید بُدَن / که نتوانی آهن به آب آژدن (فردوسی۲: ۲۳۱۴).۲. [مجاز] = آزردن: ◻︎ زبان را نگهدار باید بُدَن / نباید زبان را به زهر آژدن (فردوسی: ۶/۳۴۹ حاشیه).
-
آژدن
لغتنامه دهخدا
آژدن . [ ژْ / ژَ / ژِ دَ ] (مص ) آجدن . آجیدن . آجیده کردن . نکنده کردن . آزدن . آزیدن . آژیدن . برجستگی هائی بر روی جامه یا کف برون سوی گیوه و امثال آن با نخ از پنبه یا پشم یا با رشته ٔ سیم و زر دوختن زینت یا محکمی را : کشیده پرستنده هر سو رده همه ج...
-
آژدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pierce
-
واژههای مشابه
-
اژدن
لغتنامه دهخدا
اژدن . [ اَ ژْ/ژَ/ژِ دَ ] (مص ) آژدن . آجیدن . رجوع به آجیدن و آژدن شود.
-
واژههای همآوا
-
اژدن
لغتنامه دهخدا
اژدن . [ اَ ژْ/ژَ/ژِ دَ ] (مص ) آژدن . آجیدن . رجوع به آجیدن و آژدن شود.
-
جستوجو در متن
-
آژیدن
لغتنامه دهخدا
آژیدن . [ دَ ] (مص ) آژدن . آجیدن .
-
آزدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) آژدن ، آجیدن .
-
آژیدن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .) = آژدن : آجیدن .
-
آجدن
لغتنامه دهخدا
آجدن . [ ج ْ / ج ِ دَ ] (مص ) رجوع به آژدن شود.
-
ناژدن
لغتنامه دهخدا
ناژدن . [ دَ ] (مص منفی ) نیاژدن . مقابل آژدن .
-
آجیدن
لغتنامه دهخدا
آجیدن . [ دَ ] (مص ) آجدن . آزدن . آژدن . نگندن . || منقور و مضرس کردن سطح سنگ آسیا با آسیازنه بهتر خرد کردن دانه را. رجوع به آژدن شود.
-
ناژدنی
لغتنامه دهخدا
ناژدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) نیاژدنی . مقابل آژدنی . که درخور آژدن نیست .