آگلغتنامه دهخداآگ . (هندی ، اِ) نام درختی بهند که شیره ٔ آن زهر قاتل است . (برهان ). || گندم . || درخت عُشر. و رجوع به آک شود.
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
آگاهلغتنامه دهخداآگاه . (اِخ ) تخلص مولوی محمد باقر، از شعرای پارسی سرای هند. (1158-1220 هَ .ق .). || تخلص اردشیرمیرزا پسر عباس میرزا.
آکلغتنامه دهخداآک . (هندی ، اِ) درزبان هندی به معنی آتش و نیز نام درختی که شیره ٔ آن زهر قاتل است و یا درخت عُشَر. و رجوع به آگ شود.
اگلغتنامه دهخدااگ . [ اَ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند گندم . حنطه . (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (از هفت قلزم ).
اشگنشلغتنامه دهخدااشگنش . [ اَگ َ ن ِ / اِ گ َ ن ِ ] (اِمص ) برآوردن دیوار و عمارت باشد. (جهانگیری ). دیوار برآوردن و عمارت کردن . (آنندراج ). دیوار عمارت . و عمارت و بنا. (ناظم الاطباء).
انگشتهلغتنامه دهخداانگشته . [ اَگ ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش اشترینان شهرستان بروجرد با 331 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بادام و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
آگاهلغتنامه دهخداآگاه . (اِخ ) تخلص مولوی محمد باقر، از شعرای پارسی سرای هند. (1158-1220 هَ .ق .). || تخلص اردشیرمیرزا پسر عباس میرزا.