اتصالدهندة باز پایگاهدادهopen database connectivityواژههای مصوب فرهنگستانمیانای برنامة کاربردی استانداردی که به برنامهنویسان امکان میدهد به هر نوع پایگاه دادهای دسترسی داشته باشند اختـ . اباپ ODBC
شتابدهندۀ دومرحلهایtandem acceleratorواژههای مصوب فرهنگستانشتابدهندهای ایستابرقی/ الکترواستاتیکی که در آن یونهای منفی هیدروژن از پتانسیل زمین تا پتانسیل زیاد شتاب میگیرند و سپس با گذار از محفظهای گازی یا برگهای نازک، هر دو الکترونِ یون از آن کنده میشوند و پروتون باقیمانده مجدداً شتاب میگیرد و به پتانسیل زمین میرسد
monitorsدیکشنری انگلیسی به فارسیمانیتورها، مبصر، انگیزنده، اگاهی دهنده، گوشیار، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن
monitorدیکشنری انگلیسی به فارسیمانیتور، مبصر، انگیزنده، اگاهی دهنده، گوشیار، دیده بانی کردن، به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن
مخبردیکشنری عربی به فارسیکارگاه , اگاهي دهنده , خبر رسان , مخبر , شکل دهنده , اگاهگر , کاراگاه , جاسوس , سخن چين , بزرگ کننده , ذره بين , درشت کن
خبررسانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ان، مخبر، خبرنگار، آگاهیدهنده نقال، راوی، فرستاده، سخنگو، گوینده، مسئولروابط عمومی شاهد، منبع آگاه مبشر، متکلم