ابراهیم بن هارون حرانیلغتنامه دهخداابراهیم بن هارون حرانی . [ اِ م ِ ن ِ ن ِ ح َرْ را ] (اِخ ) از اطبای مشهور عرب .309 هَ .ق . درگذشته است .
ایرانهفرهنگ نامها(تلفظ: irāne) (ایران + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به ایران ، مربوط به ایران ، ایرانی ، منتسب به ایران زمین .
ایران زمیلغتنامه دهخداایران زمی .[ زَ ] (اِخ ) ایران زمین . سرزمین ایران : دخل ایران زمی از بخشش او فایده بیش ملک ایران زمی از همت او فایده کم . فرخی .رجوع به ایران زمین شود.
ایران پرستلغتنامه دهخداایران پرست . [ رام ْ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ ایران . آنکه ایران را تا حد پرستش دوست داشته باشد. کسی که ایران را بستاید و بپرستد. آنکه ایران را از جان و دل دوست دارد. ایران دوست . (فرهنگ فارسی معین ).
ایران دوستلغتنامه دهخداایران دوست . (ص مرکب ) آنکه ایران را دوست دارد. آنکه به ایران علاقه مند است . (فرهنگ فارسی معین ). دوست دارنده ٔ ایران .
ایرانافرهنگ نامها(تلفظ: irāna) (ایران + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به ایران ، مربوط به ایران ، ایرانی .