ایهامفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) در بدیع، آوردن کلمهای که دو معنی قریب و بعید داشته باشد و مراد گوینده معنی بعید باشد؛ توریه، مانند: در گوشهای نشستهام اکنون و همچنان / هستم ز دست مردمکی چند در عذاب ـ من درد را به گوش نیارستمی شنید / اکنون به چشم خویش همی بینم این عقاب. مردمک هم به معنای مردم و انسانها و هم به معنای مر
ایهاملغتنامه دهخداایهام . (ع اِ) در علم بدیع چنانست که لفظی ذومعنیین بکار رود یکی قریب و یکی غریب تا خاطر سامع نخست به معنی قریب رود و مراد قایل معنی غریب باشد چنانکه عنصری گفته است در مدح سلطان محمود:تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب جهود و گبر و ترسا و مسلمان همی گویند در تسبیح و ت
ایهاملغتنامه دهخداایهام . (ع مص ) به گمان افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). در شک افکندن . (غیاث اللغات ). بگمانی افکندن یا رفتن دل بسوی چیزی بی قصد آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || فروگذاشتن آیتی از قرآن یا رکعتی از نماز. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). فروگذاشتن ،
ایهامفرهنگ فارسی معین[ ع . ] (مص م .) 1 - به شک و گمان انداختن . 2 - آوردن کلمه ای که دارای دو معنی باشد: یکی نزدیک و دیگری دور. و ذهن شنونده ابتدا به طرف معنی نزدیک برود و سپس به معنی دور که مقصود گوینده است متوجه شود. ج . ایهامات .
بیختهلغتنامه دهخدابیخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) چیزی که از غربال رد شده باشد. (ناظم الاطباء). منخول . مغربل : هرگز نبرد کسی ببازارنابیخته گندم بهایی . ناصرخسرو.|| پیچیده : مطوی برابر (مقابل ) منشور،
دیر هزقللغتنامه دهخدادیر هزقل . [ دَ رِ هَِ زِ ق ْ / هَِ ق ِ ] (اِخ ) که دگرگون شده ٔ حزقیل است . دیر مشهوری است میان بصره و عسکر مکرم حزقیل همان است که خداوند بداستان زنده کردن مردمان بخاطر وی در قرآن بدان اشاره نموده است : اَلم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم