لغتنامه دهخدا
اصخاد. [ اِ ] (ع مص ) درآمدن در گرما. (منتهی الارب ). اصخاد مرد؛ داخل شدن وی در گرما. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). || اصخاد حرباء؛ گرم کردن خود را در گرما. (منتهی الارب ). گرم کردن حرباء خود را در آفتاب و استقبال کردن آن از خورشید. (از اقرب الموارد). گرم کردن حربا