اقلاملغتنامه دهخدااقلام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ قَلَم . (ناظم الاطباء) : ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام . سعدی .رجوع به قلم شود.
باب اقلاملغتنامه دهخداباب اقلام . [ ب ُ اَ ] (اِخ ) در هجده میلی بصره ٔ مغربی (بصره ٔ اندلس ) باشد. (الحلل السندسیة ج 1 ص 67). در معجم البلدان یاقوت ذیل کلمه ٔ بصره ٔ مغربی آمده است : این شهر در یک منزلی شهر الاقلام است . رجوع به
اقلام آمادهoff-the-shelf itemواژههای مصوب فرهنگستانوسایلی که مطابق با استانداردهای تجاری ساخته شده است و برای مصارف نظامی نیاز به تغییر کاربری ندارد
فراوردۀ جانبیby-productواژههای مصوب فرهنگستانیکی از اقلام صورتغذا که از مواد غذایی دیگر اقلام موجود در صورتغذا تهیه میشود
ترکیب فروش صورتغذاmenu mix, menu scoreواژههای مصوب فرهنگستاننسبت فروش هریک از اقلام صورتغذا به تعداد کل اقلام فروختهشده متـ . ترکیب فروش منو