احتواءلغتنامه دهخدااحتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرد کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن . (غیاث ). || فراگرفتن از هر سوی . (منتهی الارب ). اشتمال . || فرازآمدن بر. (منتهی الارب ). || جمع کردن . (زوزنی ). || دست یافتن بر چیزی . بر چیزی دست یافتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || احتواء رط
اعتواءلغتنامه دهخدااعتواء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دهن کژ نموده بانگ کردن سگ یا آواز زشت و بلند برآوردن . || خم دادن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اِحْتِواءٌدیکشنری عربی به فارسیمهار کردن , سرکوب کردن , به کنترل در آوردن , کنترل کردن , پيشگيري از گسترش (رشد)
احتواءفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گرد کردن ، فراگرفتن از هر سوی . 2 - حاوی بودن ، دربرداشتن .
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن ابراهیم بن قولویه مکنی به ابویعقوب التاجر. وی از رازیین سماع دارد و وفات اوپنجم ربیعالاول سنه ٔ 368 هَ . ق . است . ابونعیم بواسطه ٔ او و او بوسایطی از رسول اکرم (ص ) نقل کند که فرمود: اعطوا الاجیر اجره ق
استسعادلغتنامه دهخدااستسعاد. [ اِ ت ِ ](ع مص ) سعادت خواستن . نیکبختی جستن . (غیاث ) (زوزنی ): و التزموا ما اوجبه اﷲ من الطاعة علیهم و اعطوا للصفق ایمانهم بالبیعة اصفاق رضی و انقیاد و تبرک و استسعاد. (از نامه ٔ قائم بامراﷲ بسلطان مسعود، از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301</spa
اصفاقلغتنامه دهخدااصفاق . [ اِ ] (ع مص ) بازگردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رد کردن و برگرداندن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). || اصفاق باب ؛ باز کردن در. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). فراز کردن در را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در فا کردن
تبرکلغتنامه دهخداتبرک . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) تیمن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ) (از اقرب الموارد). فرخنده گرفتن . (دهار). به برکت داشتن و مبارک گرفتن . (غیاث الغات ) (آنندراج ). برکت داشتن و مبارک گرفتن . (فرهنگ نظام ). تبرک به چیزی ؛ میمنت گرفتن بدان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء