اوتنگلغتنامه دهخدااوتنگ . [ اَ ت َ ] (اِ) ریسمانی است که قبا و لنگی و امثال آن بر آن اندازند و گاهی خوشه های انگور را از آن بیاویزند. (هفت قلزم ).
اوتانافرهنگ نامها(تلفظ: o(w)) دارای اندام زیبا ؛ (در اعلام) نام یکی از دوستان و یاران داریوش اول در سرنگونی گئومات مغ.
مدلغتنامه دهخدامد. [ م َدد ] (ع مص ) کشیدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 78) (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). طولانی کردن و کشیدن حرف را. (از اقرب الموارد).- مد صوت ؛ کشیدن آواز. (یادداشت مؤلف ). || جذب کردن . (از متن اللغ