اولیویهفرهنگ فارسی معین(اُ یِ) [ فر. ] (اِ.) = اُلویه : یکی از انواع سالادها که معمولاً از سیب زمینی ، تخم مرغ ، گوشت مرغ ، خیارشور، سس و افزودنی های دیگر تهیه می شود.
اولیائیةلغتنامه دهخدااولیائیة. [ اَ ل ِی ی َ ] (اِخ ) گروهی از صوفیه ٔ مبطله باشند. گویند چون بنده به مرتبه ٔ ولایت رسد از تحت خطاب امرو نهی برآید و گویند تا انسان بمرتبه ٔ خطابست بمرتبه ٔ ولایت نمی رسد و ولی را افضل بر نبی گویند و ظاهر این عقیده کفر محض است و ضلالت بحت . (کشاف اصطلاحات الفنون از
بَقِيَّةُفرهنگ واژگان قرآنباقيمانده - يادگار(منظور از عبارت "أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ "صاحبان خرد يا مصلحان دلسوز مي باشد)
عَزْمِفرهنگ واژگان قرآنتصميم جدي و عقد قلب است بر اينکه فعلي را انجام دهي ، و يا حکمي را تثبيت کني ، بطوري که ديگر در اعمال آن تصميم و تاثيرش هيچ سستي و وهن باقي نماند ، مگر آنکه به کلي از آن تصميم صرف نظر کني ، به اين معنا که عاملي باعث شود به کلي تصميم شما باطل گردد (معناي عزم در أولوا العزم عبارت است از ثبات بر عهد نخس
کبود حصارلغتنامه دهخداکبود حصار. [ ک َ ح ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی کبود تشت است که کنایه از آسمان باشد.(برهان ). کبود حصار. کبود طشت . کنایه از آسمان است .(آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). آسمان اول . (مؤید الفضلاء). آسمان . (مجموعه ٔ مترادفات ص 10) :</
مساکینلغتنامه دهخدامساکین . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مِسکین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بیچارگان . بینوایان . دراویش . بی چیزان . رجوع به مسکین شود : و اِذا حضر القسمة اولوا القربی و الیتامی و المساکین فارزقوهم منه . (قرآن 8/4). ولکن