ابهارلغتنامه دهخداابهار. [ اِ ] (ع مص ) شگفت آوردن . || توانگر شدن پس از درویشی . (از منتهی الارب ). || سوختن از گرمای نیمروز. || به نیمروز رسیدن . || با زن بهیره نکاح کردن . || متلون شدن در نرمی خوی و درشتی آن . (منتهی الارب ).
ابحارلغتنامه دهخداابحار. [ اِ ] (ع مص ) شور شدن آب . || در دریا نشستن . (تاج المصادر بیهقی ). سفر دریا کردن .