آرامگاه یادمانیmausoleumواژههای مصوب فرهنگستانآرامگاهی بزرگ و باشکوه که در آن جسد در اتاقی بالاتر از سطح زمین قرار دارد
حذمانلغتنامه دهخداحذمان . [ ح َ ذَ ] (ع اِمص ) تیزروی . (منتهی الارب ). || کندروی (از لغات اضداد است ). سست روی . (منتهی الارب ).
آدمیانلغتنامه دهخداآدمیان . [ دَ ] (اِ) ج ِ آدمی : یک بار طبع آدمیان گیر و مردمان گرْت آدم است بابک و فرزند آدمی . اسدی .آدمیان را سخنی بس بودگاو بود کش خله در پس بود.امیرخسرو.
هدمانلغتنامه دهخداهدمان . [ هََ ] (اِ) به معنی ایثار است و آن از خود گرفتن و به دیگری صرف کردن باشد. (برهان ). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).