لغتنامه دهخدا
تبرید. [ ت َ ] (ع مص ) سرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). خنک گردانیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). سرد و خنک گردانیدگی . (ناظم الاطباء): تبرید آب ؛ خنک گردانیدن آنرا. (از قطر المحیط). ببرف آمیختن آنرا. (از قطر المحیط) (منتهی الار