انفاقلغتنامه دهخداانفاق . [ اِ ] (ع مص ) درویش گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درویش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). بی چیز شدن و بپایان رسیدن توشه . (از اقرب الموارد). || سپری کردن مال را و هزینه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفقه کردن . (تاج المصادر بی
انفاقلغتنامه دهخداانفاق . [ اُ ] (اِ) روغن زیتون تازه . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). روغن زیتون نارسیده . (فهرست مخزن الادویه ) (از نشوء اللغة ص 48). روغن زیتون سبز و نارس . (یادداشت مؤلف ) : انفاق یا زیت انفاق روغنی باشد که از غوره ٔ
انفیاقلغتنامه دهخداانفیاق . [ اِ ] (ع مص ) لاغر گردیدن شتر و مردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکسته شدن سوفار تیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). سوفار تیر شکسته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). سوفال تیر بشکستن . (مصادر زوزنی ). شکستن فوق (سوفار) ت
انفاقفرهنگ فارسی عمید۱. دادن یا بخشیدن مال به کسی.۲. نفقه دادن به کسی.۳. [قدیمی] خرج کردن مال.۴. [قدیمی] بیچیز شدن.
أَنفَقَفرهنگ واژگان قرآنانفاق کرد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
أَنفِقُواْفرهنگ واژگان قرآنانفاق کنيد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
أَنفَقُواُفرهنگ واژگان قرآنانفاق کردند(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
تُنفِقُونَفرهنگ واژگان قرآنانفاق می کنيد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )