اباحتیفرهنگ فارسی معین(اِ حَ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) اباحی ؛ ملحدی که همه چیز را مباح شمارد و انجام محرمات را جایز می داند.
خرم دینفرهنگ فارسی عمید۱. هریک از پیروان بابک خرّمی (رهبر ایرانی خرمدینان که قیام آنان علیه خلفای عباسی را رهبری کرد).۲. [مجاز] کسی که به محرّمات دینی بیاعتقاد یا بیتوجه باشد؛ اِباحتی.
زراعتیلغتنامه دهخدازراعتی . [ زِ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به زراعت : زمینهای زراعتی . در تداول زَراعَتی تلفظ شود. بقاعده ٔ عربی منسوب به زراعت «زراعی » آید، ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است . (فرهنگ فارسی معین ).
مباحیلغتنامه دهخدامباحی . [ م ُ ] (ص نسبی ) آن که قائل به رفع حکم حرمت است و همه چیز را درخور ارتکاب می شمارد. جمعی که خود را به صوفیان منتسب می شمرده اند، و قائل به رفع حکم حرمت بوده اند و آنان را «اباحی » و «اباحتی » و «صوفیه ٔ اباحیه » نیز گویند. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر ج <sp