ابارتلغتنامه دهخداابارت . [ اِ رَ ] (ع مص ) اِباره . گشن دادن خرمابن و اصلاح آن . || اصلاح زرع و کشت . || هلاک کردن .
عبارتفرهنگ فارسی عمید۱. (ادبی) مجموع الفاظ و کلمات بدون فعل، مانند انجمن علمی دانشجویان دانشکدۀ ادبیات.۲. سخن؛ گفتار.۳. [قدیمی] اصطلاح.
عبارتلغتنامه دهخداعبارت . [ ع ِ رَ ] (ع اِمص ، اِ) عبارة. || تفسیر و تأویل . || شرح . || ترجمه . (ناظم الاطباء). || بیان و تعبیر کردن . (غیاث اللغات ). || تکلم . (اقرب الموارد). || طرز بیان . طریقه ٔ ادای سخن . (ناظم الاطباء) : آنجا که عبادت باید عبارت سود ندارد. (کشف
عباردلغتنامه دهخداعبارد. [ ع ُ رِ ] (ع ص ) جاریة عبارد؛ دختر سپیدرنگ و تازه بدن نازک و لرزان اندام . (ناظم الاطباء). || شاخ نرم و نازک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
زباءلغتنامه دهخدازباء. [ زَب ْ با ] (اِخ ) نام دختر پادشاه حیره است که تا خدیمه قاتل پدر خود را نکشت موی زهار نکند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نام ملکه ٔ جزیره که یکی از ملوک طوائف و صاحبه ٔ جذیمه بود. (منتهی الارب ). زبا نام دختر پادشاه حیره که در غایت حسن و لطافت بود و کیاست و فراست بکمال