اباً عن جدلغتنامه دهخدااباً عن جد. [ اَ بَن ْ ع َ ج َدْ دِن ْ ] (ع ق مرکب ) پدر بر پدر. پشت در پشت .
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
نورتابabat-jour (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانچراغی معمولاً پایهدار که سرپوشی برای تنظیم نور داشته باشد
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
زاد بر زادفرهنگ فارسی عمیدزادهبرزاده؛ پشتبرپشت؛ نسلبرنسل؛ پدربرپدر؛ اباعنجد: ◻︎ همه زادبرزاد خویش منند / که در هند برپای پیش منند (فردوسی: ۶/۵۶۵).
زاد بر زادلغتنامه دهخدازاد بر زاد. [ ب َ ] (ق مرکب ) مخفف زاده بر زاده بمعنی پشت بر پشت و اباً عن جدّ. (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) : همه زاد بر زاد خویش منندکه در هند برپای پیش منند. فردوسی . || نسل بعد نسل . اولاد بر اولاد <span class
باغ امیرشاهیلغتنامه دهخداباغ امیرشاهی . [ غ ِ اَ ] (اِخ ) نام باغی به یزد : [ این باغ را ] صاحب سعید خواجه امیر شاه که اباً عن جد از بزرگان این دیار بوده اند استحداث کرد و عمارات و خانه و درگاه و کوشک بر بالای آن [ سازداد ]، چون امیرزاده اسکندر به یزد آمد، آن باغ را به سلطان ش
پدر بر پدرلغتنامه دهخداپدر بر پدر. [ پ ِ دَ ب َ پ ِ دَ ] (ق مرکب ) اباً عن جدّ : چو بر خسروی تخت بنشست شادکلاه بزرگی بسر برنهادچنین گفت کز دور چرخ روان منم پاک فرزند نوشیروان پدر بر پدر پادشاهی مراست خور و خوشه و برج ماهی مراست . <p class="author"
صاعدیانلغتنامه دهخداصاعدیان . [ ع ِ ] (اِخ ) خاندانی معروف است که در اصفهان میزیست و ریاست حنفیان آن سامان داشت . و خاندان خجند نیز ریاست شافعیان داشت . در ترجمه ٔ محاسن اصفهان آرد: خلاصه ٔ آل صاعد نظام الدین قوام الاسلام تغمده اﷲ بمغفرته که پیوسته از روزگار دیرینه باز مدار امور کلی و مقالید اشغ
باباًباباًلغتنامه دهخداباباًباباً. [ بَن ْ بَن ْ ] (ع ق مرکب ) (نائب مفعول مطلق عددی ) باب باب کردن . تقسیم بابواب کردن : و فصله بالاخبار و الاعتبار باباًباباً. (مقدمه ٔ ابن خلدون چ مطبعة البهیة ص 4).
اِرْتَجَلَ خِطاباًدیکشنری عربی به فارسیفي البداهه سخناني ايراد کرد , بدون آمادگي قبلي خطابه اي ايراد کرد , في المجلس سخنراني کرد