ابراضلغتنامه دهخداابراض . [ اِ ] (ع مص ) گیاه گوناگون برآوردن زمین آنگاه که گیاهان را برای خردی و حقیری از یکدیگر باز نتوان شناخت .
همشانهپَرline abreast/ line-abreast, line-abreast formationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن هواگردها یا شناورها پهلوبهپهلو در یک خط حرکت میکنند
برضلغتنامه دهخدابرض . [ ب َ ] (ع ص ) اندک . خلاف غمر، یقال ماء برض ؛ ای قلیل . آب سخت اندک . (مهذب الاسماء). ج ، براض ، بُروض ، أبراض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بُراض . (اقرب الموارد). و رجوع به براض شود.