ابرسلغتنامه دهخداابرس . [ اِ ب ِ ] (اِخ ) گئورگ مُریتس . مصرشناس و داستان نویس آلمانی (1837-1898 م .). وی در حدود بیست داستان بزرگ و کوچک نوشته است ، از آن جمله است : گواردا (1877)، دو خواهر
آبریسلغتنامه دهخداآبریس . (اِ مرکب ) (از: آب + ریس ، ریشه ٔ کلمه ٔ ارز و رُز به معنی برنج ) آشام . آشاب . آب چلو.
آبریزلغتنامه دهخداآبریز. (اِ مرکب ) دَلو. دول : دوستی زآبریز چرخ بِبَرزآنکه آن گه تهی بود گه پر. سنائی . || مبرز. متوضا. مبال : شعر تو باید به آبریز درانداخت گر بود از مشک تر نبشته به ابریز. <p cl
آبریزلغتنامه دهخداآبریز. (اِخ ) نام محلی کنار راه خاش به چاه ملک میان سامسور و چاه ملک به مسافت 192600 گز از خاش .
ابرساملغتنامه دهخداابرسام . [ اَب َ ] (اِخ ) نام وزیر اردشیر بابکان . ابن رجفر، یا بزرجفرمدار. و بعضی گمان برده اند ابرسام ، تن سر است .
ابرسامفرهنگ نامها(تلفظ: abar sām) (در اعلام) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام میخواند.
ابرسینواژهنامه آزادنام کوه باستانی است. ابرسین را کوه پارس نیز خوانده اند. (از کتاب فرهنگ پارسی دکتر میرجلال الدین کزازی).
صدادلغتنامه دهخداصداد. [ ص ُدْ دا ] (ع اِ) مار. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). || کلاکموش . (منتهی الارب ). دویبة من جنس الجرذان . (قطر المحیط). || جانورکی است یا کربسه است .(منتهی الارب ). سام ابرس . جنسی است از کرباسک . (مهذب الاسماء). || راه سوی آب . (منتهی الارب ).
ابرساملغتنامه دهخداابرسام . [ اَب َ ] (اِخ ) نام وزیر اردشیر بابکان . ابن رجفر، یا بزرجفرمدار. و بعضی گمان برده اند ابرسام ، تن سر است .
ابرسامفرهنگ نامها(تلفظ: abar sām) (در اعلام) نام وزیر اردشیر بابکان که بلعمی او را هرجند بن سام میخواند.
ابرسینواژهنامه آزادنام کوه باستانی است. ابرسین را کوه پارس نیز خوانده اند. (از کتاب فرهنگ پارسی دکتر میرجلال الدین کزازی).
لابرسلغتنامه دهخدالابرس . [ ب ِ رُ ] (اِخ ) گی دو. گیاه شناس و پزشک لوئی سیزدهم . مولد روئن . وفات به سال 1641 م . و او مؤسس «ژاردن دِپلانت » است .
کالابرسلغتنامه دهخداکالابرس . [ رِ ] (اِخ ) بقولی دیگر ماتیا پرتی پیکرنگار فرسکی ایتالیائی که در تاورنا از ناحیه ٔکالابر بدنیا آمد. هنرمندپرکاری بود ولی آثارش چندان مورد توجه نبوده است .
جابرسلغتنامه دهخداجابرس . [ ب َ ] (اِخ ) جابلسا: ایهاالناس لوطلبتم ابنا لنبیکم مابین جابرس الی جابلق لم تجدوه غیری و غیر اخی . (از خطبه ٔ امام حسن (ع ) بنقل از عیون الاخبار ج 2 ص 172). و رجوع به جابلسا شود.