لغتنامه دهخدا
فروة. [ ف َرْ وَ ] (ع اِ) فرو. چیزی است مانند جبه که آستر آن از پوست ددگان ، چون خرگوش و روباه و سمور بود. ج ، فراء. (اقرب الموارد). پوستین و آن اخص از فرو است . (منتهی الارب ). || پوست سر با مویش . (اقرب الموارد). پوست سر. (منتهی الارب ). || غنی و ثروت . (اقرب الموارد). توان