لغتنامه دهخدا
ابراء. [ اِ ] (ع مص ) اِبرا. بیزار کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || به کردن از بیماری . (تاج المصادر بیهقی ). از بیماری رهانیدن . بیمار را به کردن . درست کردن . شفا بخشودن . خوب کردن . آسانی بخشیدن : چون عیسی علیه السلام ابراء اکمه و ابرص کرد..