خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابواسحاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابواسحاقی
/'abu'eshāqi/
معنی
نوعی فیروزۀ خوشرنگ و شفاف.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابواسحاقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به ابواسحاق) [عربی. فارسی] ‹بواسحاقی› [قدیمی] 'abu'eshāqi نوعی فیروزۀ خوشرنگ و شفاف.
-
ابواسحاقی
لغتنامه دهخدا
ابواسحاقی . [ اَ اِ ] (ص نسبی ) قسمی فیروزه . (دمشقی ). قسمی فیروزه بغایت رنگین و صافی و شفاف . (جواهرنامه ). بواسحاقی . بسحاقی . و شمس الدین محمد حافظ را در این بیت ایهامی لطیف است :راستی خاتم فیروزه ٔ بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.
-
ابواسحاقی
فرهنگ فارسی معین
(اَ اِ) (ص نسب .) 1 - منسوب به ابواسحاق . 2 - نوعی فیروزه به غایت رنگین و صافی و شفاف .
-
جستوجو در متن
-
بواسحاقی
لغتنامه دهخدا
بواسحاقی . [ اِ ] (ص نسبی ) رجوع به ابواسحاق و ابواسحاقی و بواسحاق شود.
-
بواسحاقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بواسحاق، فرمانروای فارس در زمان خواجه حافظ) [مٲخوذ از عربی. فارسی] ‹بسحاقی› [قدیمی] bu'eshāqi = ابواسحاقی: ◻︎ راستی خاتم فیروزۀ بواسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود (حافظ: ۴۲۲).
-
شمس فخری
لغتنامه دهخدا
شمس فخری . [ ش َ س ِ ف َ ] (اِخ ) شمس الدین بن فخرالدین اصفهانی . ادیب و شاعر اواسط قرن هشتم هجری بود. وی معاصر اتابک نصرةالدین احمدلر و خواجه غیاث الدین محمد رشیدی و شیخ ابواسحاق اینجو است . پدرش فخرالدین نیز شاعر و ادیب بود. شمس فخری در عنفوان شباب...