اباثتلغتنامه دهخدااباثت . [ اِ ث َ ] (ع مص ) اِباثه . شیار کردن (زمین را). || پاک کردن و رفتن (چاه را).
اباتتفرهنگ فارسی معین(اِ تَ) [ ع . اباتة ] (مص ل .) = اباته : شب را در جایی گذراندن ، شب را در جایی به سر بردن ، بیتوته کردن .
حبطاتلغتنامه دهخداحبطات . [ ح َ ب َ / ح َ ب ِ ] (اِخ ) اولاد حارث بن مالک بن عمرو، ملقب به حبط یا حبط.
ابتاتلغتنامه دهخداابتات . [ اِ ] (ع مص ) بریدن (کار و حکم ). || عزم قطعی و جزمی کردن . || عقد نکاح دائم . || عاجز گردانیدن کسی را از رسیدن به قافله . درمانده کردن . || طلاق بائن دادن .