ابیتونلغتنامه دهخداابیتون . [ ] (اِ) بیونانی راتینج است . رجوع به ابیشون شود. و البته یکی مصحف دیگری یا هردو مصحف کلمه ٔ ثالثی باشند.
حبتونلغتنامه دهخداحبتون . [ ح ِ ] (اِخ ) نام کوهی به موصل . کوهی است بنواحی موصل . ازهری آن را یاد کرده ، و آن لفظی غیر عربی است و ریشه ٔ عربی ندارد. (معجم البلدان ). در اوراق صولی حبة را از نواحی موصل شمرده است . رجوع به اخبارالراضی ص 227 شود.
آبتینلغتنامه دهخداآبتین . [ ب ْ / ب ِ ] (اِخ ) نام پدر فریدون ، مصحف آتبین . و صاحب برهان معنی آن را نفس کامل و نیکوکار و صاحب گفتار و کردار نیک و اسعدالسعداء آورده است .
ابتگنلغتنامه دهخداابتگن . [ اَ ت ِ گ َ ] (اِ) در بعض لغت نامه ها این کلمه به معنی صاحبخانه و ترک آمده و مجعول می نماید.
ابطانلغتنامه دهخداابطان . [ اِ ] (ع مص ) جامه را آستر کردن . جامه را بطانه کردن .زیره دادن جامه ای را. || تنگ برکشیدن ستور را. || شمشیر زیر کش گرفتن . || از خواص خود کردن . صاحب سرّ خود گردانیدن . درونی وخاصه کردن . محرم کردن کسی را. بخاصه کردن کسی را.