اثربخشی 1effectivenessواژههای مصوب فرهنگستاندر سامانههای رایانهای، میزان مطابقت برونداد یک سامانه با نیازهای کاربران خاص آن سامانه
اثربخشی تبلیغاتadvertising effectivenessواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تحقق و موفقیت در دستیابی به اهدف تعیینشدة تبلیغات
اثربخشی رزمیcombat effectivenessواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یگان در اجرای مأموریت واگذارشده که در آن عواملی مانند مهمات و نیروی انسانی و وضعیت سوخت و جنگافزارها ارزیابی و براساس آنها میزان کارایی رزمی تعیین میشود
اثربخشی 1effectivenessواژههای مصوب فرهنگستاندر سامانههای رایانهای، میزان مطابقت برونداد یک سامانه با نیازهای کاربران خاص آن سامانه
اثربخشی تبلیغاتadvertising effectivenessواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تحقق و موفقیت در دستیابی به اهدف تعیینشدة تبلیغات
اثربخشی رزمیcombat effectivenessواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یگان در اجرای مأموریت واگذارشده که در آن عواملی مانند مهمات و نیروی انسانی و وضعیت سوخت و جنگافزارها ارزیابی و براساس آنها میزان کارایی رزمی تعیین میشود
ناکارگرلغتنامه دهخداناکارگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) غیرمؤثر. که کارگر و اثربخش نیست . مقابل کارگر. رجوع به کارگر شود.
اثربخشی 1effectivenessواژههای مصوب فرهنگستاندر سامانههای رایانهای، میزان مطابقت برونداد یک سامانه با نیازهای کاربران خاص آن سامانه
اثربخشی تبلیغاتadvertising effectivenessواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تحقق و موفقیت در دستیابی به اهدف تعیینشدة تبلیغات
اثربخشی رزمیcombat effectivenessواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی یگان در اجرای مأموریت واگذارشده که در آن عواملی مانند مهمات و نیروی انسانی و وضعیت سوخت و جنگافزارها ارزیابی و براساس آنها میزان کارایی رزمی تعیین میشود