اثوبلغتنامه دهخدااثوب . [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن ازهر، اخو بنی جناب ، شوهر قیلة بنت مخرمة صحابیه . ابن ماکولا ذکر او آورده است . (تاج العروس ).
اثوبلغتنامه دهخدااثوب . [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن عتبة . از راویان دیک ابیض است و گفته اند از صحابه است و صحیح نیست . عبدالباقی بن قانع در معجم خویش از او روایت کرده است . (تاج العروس ).
اتوبلغتنامه دهخدااتوب . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اِتب ،بمعنی شاماکچه و پیراهن زنان و چادری که از میان چاک زده زنان پوشند بی گریبان و آستین . (منتهی الارب ).
عطوبلغتنامه دهخداعطوب . [ ] (اِ) قاتل ابیه است . (از فهرست مخزن الادویه ). عطلب . و رجوع به عطلب شود.
عطوبلغتنامه دهخداعطوب . [ ع ُ ] (ع مص ) نرم و نازک گردیدن پنبه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَطب . و رجوع به عطب شود.
عتوبلغتنامه دهخداعتوب . [ ع َ ] (ع ص ) آنکه در وی عتاب اثر نکند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ثوب ، حافظ عبدالغنی مقدسی بغلط نام پدر او را اثوب گفته است و ابن ماکولا قول او را خطا شمرده است . وی تابعی است و درک صحبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کرده است رجوع به تاج العروس . در مادّه ٔ ث وب شود.