اتم پوشیدهdressed atomواژههای مصوب فرهنگستاناتم در وضعیتی که با میدان الکترومغناطیسی در حالت برهمکنش باشد
اتم دستوارchiral atomواژههای مصوب فرهنگستاناتمی با چهار گروه متفاوت در مولکولهایی که با تصویر آینهای خود قابل انطباق نیستند
اتم هادرونیhadronic atomواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای هیدروژنگونه که در آن ذرهای هادرونی با بار منفی در میدان کولنیِ هستهای معمولی به دام افتاده باشد و به دور آن بچرخد
اثیملغتنامه دهخدااثیم . [ اَ ] (ع ص ) گناهکار. (منتهی الارب ). تبه کار. بزهکار. بزه مند. بزه گر. مذنب . مجرم . عاصی . (منتهی الارب ). || دروغگوی . دروغزن . (مهذب الاسماء). || طعام الاثیم . رجوع به طعام ... شود.
اثیمةلغتنامه دهخدااثیمة. [ اَ م َ ] (ع مص ) اثیم . بسیار گناه کردن (مبالغه است در مصدر). (منتهی الارب ).