لغتنامه دهخدا
اجمار. [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن لشکر به دارالحرب و بازنگردانیدن آن : اَجمر السلطان جیشه .(منتهی الارب ). || شتافتن . (منتهی الارب ). زود رفتن . (تاج المصادر). زود برفتن . (زوزنی ). || جستن در قید. || بخور دادن . (منتهی الارب ). بخور کردن . عود و مانند آن بر آتش افکندن . (تاج ا