خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجواف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اجواف
/'ajvāf/
معنی
= جوف
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجواف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جَوف] [قدیمی] 'ajvāf = جوف
-
اجواف
لغتنامه دهخدا
اجواف . [ اَج ْ ] (ع اِ) ج ِ جوف ، بمعنی درون ، میان ، شکم .
-
جستوجو در متن
-
اطیاف
لغتنامه دهخدا
اطیاف . [ اِطْ طیا ] (ع مص ) رفتن . || و عبارت لسان العرب چنین است : فروافکندن آنچه در درون کسی است . (از اقرب الموارد). فروانداختن آنچه در اجواف کسی است . (از متن اللغة). پلیدی انداختن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به حاجتگاه شدن . (منتهی ا...
-
ترز
لغتنامه دهخدا
ترز. [ ت َ رَ ] (ع مص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بر زمین افکندن . (منتهی الارب ). || خوردن گوسپند گیاه تر و منقطع گردیدن بدان اجواف آن . (منتهی الارب ). || افتادن موی دم شتر از بیماری . (منتهی الارب ). و رجوع به تَرْز شود. || بسته ش...
-
ترز
لغتنامه دهخدا
ترز. [ ت َ ] (ع مص ) تارز گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت و صلب گردیدن . (ناظم الاطباء). خشک و سخت و صلب گردیدن چیزی . (از المنجد). غلیظ و خشک و سخت شدن . (از اقرب الموارد). || بر زمین افکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از الم...
-
جوف
لغتنامه دهخدا
جوف . [ ج َ ] (ع اِ) زمین پست و هموار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکم و درون هر چیزی . (منتهی الارب ). جوف از انسان شکم او و از خانه ، اندرون آن : نه طفل زبان بسته بودی ز لاف همی روزی آمد به جوفت ز ناف . سعدی .ماجعل اﷲ لرجل من قلبین فی جوفه . ...
-
روح
لغتنامه دهخدا
روح . (ع اِ) جان . ج ، اَرْواح . مؤنث نیز می باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). جان . (غیاث ) (ترجمان علامه تهذیب عادل ) (دهار). نفس . (منتهی الارب ). آنچه مایه ٔ زندگی نفسهاست . (از اقرب الموارد). روان . بوعلی سینا گوید: [ خداوند ] مردم را از گ...