احتماللغتنامه دهخدااحتمال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بار برگرفتن . || از کسی فروبردن . (تاج المصادر). از کسی فروخوردن . تحمل . بردباری . ناملایم از کسی برداشتن : شما حمیت هند و سند را دانسته اید و آنکه در وقت احتمال عار و شدت اضطرار از مرگ نترسند و از هلاک باک ندارند. (ترجمه ٔ
اعتماللغتنامه دهخدااعتمال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بکار داشتن خود را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کاری مربوط بخود انجام دادن ، یقال : «الرجل یعتمل لنفسه و یستعمل غیره ». (از اقرب الموارد). عَمل . (المصادر زوزنی ). || اضطراب کردن در عمل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در کا
احتمالفرهنگ فارسی عمید۱. گمان؛ حدس.۲. (اسم مصدر) حمل کردن؛ بار برداشتن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن.
افترضدیکشنری عربی به فارسیفرض کردن , پنداشتن , گرفتن , برانگاشتن , مسلم دانستن , احتمال کلي دادن , فضولي کردن , فرض کنيد
اجلایملغتنامه دهخدااجلایم . [ ] (اِخ ) (دو برکت ) مکانی است در مرز بوم مواب و احتمال کلی دارد که چشمه ٔ عجلایم باشد. (قاموس کتاب مقدس ).
لباوتلغتنامه دهخدالباوت . [ ] (اِخ ) شهری است در یهودا (یوشع 15:32) که احتمال کلی میرود همان بیت لباوت باشد یا بیت برئی که همان البیره جدید است . (قاموس کتاب مقدس ).
صردهلغتنامه دهخداصرده . [ ] (اِخ ) (جنگ کننده ) موضعی است در افرائیم در حوالی اردن (اول پادشاهان 11:26) و دورنیست که همان صرتان مذکور در یوشع 3:16 یا صرتان م
احتماللغتنامه دهخدااحتمال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بار برگرفتن . || از کسی فروبردن . (تاج المصادر). از کسی فروخوردن . تحمل . بردباری . ناملایم از کسی برداشتن : شما حمیت هند و سند را دانسته اید و آنکه در وقت احتمال عار و شدت اضطرار از مرگ نترسند و از هلاک باک ندارند. (ترجمه ٔ
احتمالفرهنگ فارسی عمید۱. گمان؛ حدس.۲. (اسم مصدر) حمل کردن؛ بار برداشتن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن.
احتمالدیکشنری فارسی به انگلیسیaptness, chance, eventuality, fear, feasibility, likelihood, plausibility, probability, prospect, suspicion, uncertainty
احتماللغتنامه دهخدااحتمال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بار برگرفتن . || از کسی فروبردن . (تاج المصادر). از کسی فروخوردن . تحمل . بردباری . ناملایم از کسی برداشتن : شما حمیت هند و سند را دانسته اید و آنکه در وقت احتمال عار و شدت اضطرار از مرگ نترسند و از هلاک باک ندارند. (ترجمه ٔ
احتمالفرهنگ فارسی عمید۱. گمان؛ حدس.۲. (اسم مصدر) حمل کردن؛ بار برداشتن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بردباری کردن.
رادار رهگیری کماحتمالlow probability of intercept radar/low-probability-of-intercept radarواژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وسیلة تابشی، مانند رادار، که بهدلیل توان کم و هدایتپذیری بالا و تغییر بسامد و دیگر خصوصیات، طراحی یا رهگیری یا شناسایی آن توسط تجهیزات غیرعامل دشوار است اختـ . رارَکا LPI radar, LPIR