لغتنامه دهخدا
اعراق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عِرق ، بمعنی رگ و ریشه و بیخ درخت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). اصلها. (فرهنگ فارسی معین ). || در تداول فارسی زبانان ، پدران . اصل و نسب و آبا و اجداد : و اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه میمون سیرت همایون سریرت خوض و