اختبازلغتنامه دهخدااختباز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پختن نان را. نان پختن . (تاج المصادر بیهقی ). || سخت راندن . (آنندراج ).
مختبزلغتنامه دهخدامختبز. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نان پزنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که نان می پزد و نانوا. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختباز شود.
نان پختنلغتنامه دهخدانان پختن . [ پ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نان ساختن . (ناظم الاطباء). اختباز. خبز. (تاج المصادر بیهقی ).- نان خود را پختن ؛ کار خود را بسامان کردن . بار خود را بستن : خویش را موزون و چست و سخته کن ز آب دیده نان خود را پخته