اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
اختلافدیکشنری فارسی به انگلیسیconflict, difference, disagreement, discord, discrepancy, dissimilarity, dissonance, diversity, jar, misunderstanding, polarity, variance
اختلافمنظر شبکیهایretinal disparityواژههای مصوب فرهنگستاناختلاف جزئی میان تصاویر شبکیة چشم راست و چشم چپ نیز: اختلافمنظر دید دوچشمی binocular disparity
shadeدیکشنری انگلیسی به فارسیسایه، سایه رنگ، حباب چراغ یا فانوس، اباژور، جای سایه دار، اختلاف جزئی، سایه دار کردن، سایه افکندن، تیره کردن، کم کردن، زیر و بم کردن
shadesدیکشنری انگلیسی به فارسیسایه ها، سایه، سایه رنگ، حباب چراغ یا فانوس، اباژور، جای سایه دار، اختلاف جزئی، سایه دار کردن، سایه افکندن، تیره کردن، کم کردن، زیر و بم کردن
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
اختلافدیکشنری فارسی به انگلیسیconflict, difference, disagreement, discord, discrepancy, dissimilarity, dissonance, diversity, jar, misunderstanding, polarity, variance
مابه الاختلافلغتنامه دهخدامابه الاختلاف . [ ب ِ هِل ْ اِ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) آنچه که مایه ٔ دوگانگی و جدائی و عدم موافقت دو چیز گردد. مایه ٔ کشمکش . علت منازعة.
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.