اخشجلغتنامه دهخدااخشج . [ اَ ش ِ ] (اِ) اَخْشیج . آخشیج . یکی از عناصر اربعه لاعلی التعیین : ز شش جهات و ز چار اخشجان توئی مقصود. اخسیکتی .و رجوع به آخشیج شود.
آخشیجلغتنامه دهخداآخشیج . (اِ) عنصر. طبع. اسطقس ّ. آخشیگ : خداوند ما کاین جهان آفریدبلند آسمان از برش برکشیدفراز آورید آخشیجان چهارکجا اندرو بست چندین نگاربرین آتش است و فرودینْش خاک میان آب دارد ابا باد پاک . ابوشکور.<b
اخشیجلغتنامه دهخدااخشیج . [ اَ ] (ص ) اخشیک . آخشیج . ضد و نقیض و مخالف . (برهان ). || (اِ) هر یک از عناصر اربعه . (برهان ).
آخشیجفرهنگ فارسی عمید۱. هریک از عناصر چهارگانه (آب، آتش، باد و خاک)؛ عنصر.۲. (صفت) ضد؛ مخالف؛ نقیض: ◻︎ کجا گوهری چیره شد زاین چهار / یکی آخشیجش بر او برگمار (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۱).