اخضلاللغتنامه دهخدااخضلال . [ اِ ض ِ ] (ع مص ) طراوت ناک شدن . || تر شدن از آب . || اخضلال ِ لیل ؛ تاریک شدن شب .
اخضیلاللغتنامه دهخدااخضیلال . [ اِ ] (ع مص ) طراوت ناک شدن . || بسیار شاخ و برگ شدن درخت . (تاج المصادر بیهقی ).
تاریک شدنلغتنامه دهخداتاریک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تیره شدن . تار گردیدن . تیره گشتن : دجم ؛ تاریک شدن . (منتهی الارب ). ادلماس ؛ سخت تاریک شدن . (منتهی الارب ) : ز جای اندر آمد چو کوهی سیاه تو گفتی که تاریک شد مهر و ماه . فردوسی .