فرهنگ فارسی طیفی
مقوله: نظم
] مقدم، پیش، پیشین
مقدم درمکان ◄ جلویی
جلوتر
ارجح، اولی، مهم
پیشرو، متبادر، پیشیگیرنده و شتابنده
پیشیگرفته
مذکور، یادشده، نامبرده، مزبور، ذکرشده، سابقالذکر، عنوانشده، پیشگفته، فوقالذکر، گفتهشده، اخیرالذکر، متأخر، اخیر
سابق، مقدم درزمان ◄ماقبل، قبل
مربوط بهزمان گذشته ◄قبلی
مکرر