اخیراًلغتنامه دهخدااخیراً. [ اَ رَن ْ ] (ع ق ) سپس . پس از همه . در آخر. در زمان بازپسین . بتازگی . در این نزدیکیها.
اخیراًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ً، بهتازگی، تازگی، تازگیها، تازه، آخرها، اواخر، آخرسری، آخریها، جدیداً اینسفر، اینبار، اینهفته، امسال، الآن
اخرالغتنامه دهخدااخرا. [ اُ ] (یونانی ، اِ) (گِل ...) نام خاکی برنگ زرد و سرخ وجز آن که در بعض سواحل و جزائر جنوبی ایران هست و از آن رنگ گیرند. و گِل ِ مختوم قسمی از آن است . ارتکان . ارتکین . گلک (اصطلاح جزیره ٔ قشم و هرمز). فاده .
اخرافرهنگ فارسی عمید۱. نوعی خاک رس به رنگهای مختلف زرد، سرخ، و قهوهای که برای ساختن رنگهای نقاشی به کار میرود.۲. (صفت) به رنگ اخرا.