ادعنکارلغتنامه دهخداادعنکار. [ اِ ع ِ ] (ع مص ) ناگاه پیش آمدن . مؤلف تاج العروس گوید:ادعنکر؛ اَهمله الجوهری و قال ابن درید یقال ادعنکرعلیهم بالفحش ؛ اذا اندراء بالسوء. قال : قد ادعنکرت بالفحش و السوء و الاذی أمیتها ادعنکار سیل علی عمرو.- اد
دعنکرلغتنامه دهخدادعنکر. [ دَ ع َ ک َ ] (ع ص ) نعت است از ادعنکار. (منتهی الارب ). کسی که ناگاه به بدی پیش آید. (ناظم الاطباء). آغاز کننده ٔ بدی بر دیگران . (از اقرب الموارد). دعنکران . و رجوع به دعنکران شود.