اذادةلغتنامه دهخدااذادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) اعانت کردن کسی را در راندن شتر. (منتهی الارب ). یاری دادن بر راندن چهارپای . (تاج المصادر بیهقی ). یاری کردن کسی را در راندن چاروا.
حدادهلغتنامه دهخداحداده . [ ح َ د دا دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دامنکوه بخش حومه ٔ شهرستان دامغان در 42 هزارگزی خاور دامغان و سه هزارگزی جنوب شوسه ٔ دامغان بشاهرود. جلگه و معتدل است و 980 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول
حدادیةلغتنامه دهخداحدادیة. [ ح َدْ دا دی ی َ ] (اِخ ) نام قریه ای است به واسط در بطیحة. (معجم البلدان ).
حیدودةلغتنامه دهخداحیدودة. [ ح َ دَ ] (ع مص ) بگشتن . (ترجمان عادل بن علی ). میل کردن از چیزی و بگشتن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بگردیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به حَید شود.
مذیدلغتنامه دهخدامذید. [ م ُ ] (ع ص ) شخصی که اعانت کند دیگری را در راندن شتران . (آنندراج ). معین . (یادداشت مؤلف ). آنکه کمک در راندن می کند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از اذادة. رجوع به اذادة شود.