ادمیماهلغتنامه دهخداادمیماه . [ اِ ] (ع مص ) اذمیماه . بیهوش شدن . بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ). || از شدت گرما بجوش زدن نزدیک گشتن .
ادمیماهلغتنامه دهخداادمیماه . [ اِ ] (ع مص ) اذمیماه . بیهوش شدن . بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ). || از شدت گرما بجوش زدن نزدیک گشتن .