لغتنامه دهخدا
ذکی . [ ذَ کی ی ] (ع ص ) مرد تیزخاطر. دل تیز.(مهذب الاسماء). تیزدل . زیرک . (دهار). تیزطبع. (غیاث اللغات ). المعی ّ. هوشیار. هوشمند. تیزهوش . زودیاب . تیزیاب . تیزویر. ج ، اذکیاء. مقابل بلید : والا وجیه دین که سپهدار شرق و چین فخر آرد از تو نائ