اراطهلغتنامه دهخدااراطه . [ اُ طَ ] (اِخ ) آبی است بنی عُمیلة را در مشرق سمیراء. || آبیست از آب های غنی ، بین آن و بین اُضاخ مسافت یکشب راه است . (معجم البلدان ).
اریاتپهلغتنامه دهخدااریاتپه . [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه اردبیل و آستارا میان کناسه و گردنه ٔ حاجی امیر در 236000 گزی تبریز.
اراتیپهلغتنامه دهخدااراتیپه . [ ] (اِخ ) (آراتپه ؟) موضعی در حدود سمرقند. رجوع به حبط ج 2 ص 290 شود.
هپروتیلغتنامه دهخداهپروتی . [ هََ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به هپروت ، که کلمه ای است ساختگی . رجوع به هپروت شود.- خیالات هپروتی ؛به معنی واهی و غیر معقول که هیچ نوع مخرج عقلانی ندارند.
هراتیلغتنامه دهخداهراتی . [ هََ ] (اِخ ) از شعرای قرن نهم ومعاصر مؤلف مجالس النفائس است . این مطلع از اوست :فصل بهار و موسم گلها شکفتن است ساقی بیار باده ، چه حاجت به گفتن است ؟رجوع به مجالس النفائس ، ص 80 شود.
اضاخلغتنامه دهخدااضاخ . [ اُ ] (اِخ ) اصمعی گوید: و از آبهای تازیان رُسیس و آنگاه اراطة است و میان آنها و اضاخ بازاریست و آنرا بنایی است و گروهی از مردم ، و در آنجا معدن برم است . (از معجم البلدان ).