ارتغابلغتنامه دهخداارتغاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواهانی چیزی کردن . (منتهی الارب ). چشم داشتن . رغبت . (زوزنی ) (مجمل اللغه ). رغبت و ارادت کردن . (آنندراج ).
مرتغبلغتنامه دهخدامرتغب . [ م ُت َ غ ِ ] (ع ص ) خواهان . نیازمند. (ناظم الاطباء). خواهانی نماینده . (آنندراج ). که حریص و مشتاق و راغب چیزی باشد. نعت فاعلی از ارتغاب . رجوع به ارتغاب شود.