حرثانیلغتنامه دهخداحرثانی . [ ح ُ ] (اِخ ) عکاشةبن محض . اولین کس است که طبق قانون اسلام ارث بگذاشت ، و وارث وی پدرش بود. (سمعانی ).
حرثانیلغتنامه دهخداحرثانی . [ ح ُ ] (اِخ ) معمربن عبداﷲبن فضله . رسول (ص ) را دریافته است . (سمعانی ).
ارتنگلغتنامه دهخداارتنگ . [ اَ ت َ ] (اِخ ) ارژنگ . نام دیوانست . (اوبهی ). نام دیویست که رستم درمازندران هلاک کرد، او بسیار پهلوان و گندآور بود.
ارتنگیلغتنامه دهخداارتنگی . [اَ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به ارتنگ مانی : گر التفات خداوندیش بیارایدنگارخانه ٔ چینی و نقش ارتنگی است .(گلستان ).
آرتیانواژهنامه آزادمصحف آریان - در زمان حمله اسکندر به ایران آرییایی با لفظ آرتیانی خطاب میشده است منبع:کتاب تاریخ ایران باستان