ارت آدیس توسلغتنامه دهخداارت آدیس توس . [ اُ ت ُ آ ] (اِخ ) ارتوآدیست . ارادشس بن واگارشک (وال ارشک ). پادشاه ارمنستان معاصر مهرداد دوم (بزرگ ). ژوستن (کتاب 42، بند 2) گوید: مهرداد به ارتوآدیست پادشاه ارمنستان حمله کرد، ولی سترابون (
آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
ارتلغتنامه دهخداارت . [اَ رَت ت ] (ع ص ) گنگلاج . شکسته زبان . گرفته سخن . (مهذب الاسماء). آنک زبان وی درآویزد در سخن . (تاج المصادر بیهقی ). آنکه زبانش درآویزد در سخن گفتن . (زوزنی ).
ارتلغتنامه دهخداارت . [ اَ ] (حرف ربط + ضمیر) مخفف اگر تو. اگر ترا : گرد گرداب مگرد ارت نیاموخت شناکه شوی غرقه چو ناگاهی ناغوش خوری .لبیبی (از فرهنگ اسدی نخجوانی ).
درزیارتلغتنامه دهخدادرزیارت . [ دَ رَت ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 115 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و 6 هزارگزی شمال راه مالرو سبزواران به کروک ، با 200 ت
دره زیارتلغتنامه دهخدادره زیارت . [ دَرْ رَ رَ ] (اِخ )دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز. واقع در 4هزارگزی جنوب سقز و شش هزارگزی طاله جار، با 600 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرواست این ده در دو محل واق
دعارتلغتنامه دهخدادعارت . [ دَ رَ ] (از ع ، اِمص ) دعارة. خبث . فسق . فساد. شر. رجوع به دعارة شود : اذن سلطان در آن ابواب از آن پوشیده باشد تا موجب جرأت و جسارت و دعارت او نگردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 347).
دکارتلغتنامه دهخدادکارت . [ دِ ] (اِخ ) رنه . فیلسوف و ریاضی دان و فیزیک دان فرانسوی . او1596 م . در لائه ٔ فرانسه متولد شد و در سال 1650 درگذشت . دکارت پس از آنکه دوره ٔ تحصیلات خود را در فلسفه و ریاضیات بسر برد، مدتی در نظام