ارجوحةدیکشنری عربی به فارسیبانوج , ننو يا تختخوابي که از کرباس يا تور درست شده , الله کلنگ , بالا وپايين رفتن , الله کلنگ کردن
ارجوحهلغتنامه دهخداارجوحه . [ اُ ح َ ] (ع اِ) طنابی دولا بر بالائی آویخته باشد که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند. ریسمانی که هر دو سر آن بدرختی یا جائی بندند و کودکان در آن نشینند و ازین طرف بدان طرف روند. ریسمانی است که از جانبی آویزند و زنان و کودکان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند
آرزوگاهلغتنامه دهخداآرزوگاه . [ رِ ] (اِ مرکب ) جای آرزو : در آن آرزوگاه فرخاردیس نکرد آرزو با معامل مکیس .نظامی .
ارزویهلغتنامه دهخداارزویه . [ اُ ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در کرمان . حد شمالی آن اقطاع و ده سرد، حدّ جنوبی احمدی ، حدّ شرقی جیرفت و رودبار و حد غربی محال هفتگانه ٔ فارس . قشلاق ایل افشار و ییلاق ایلات احمدی فارس آنجاست . هوای آن در زمستان معتدل و باران بحد کافی است ولی درتابستان بادهای سموم می
حرزگاهلغتنامه دهخداحرزگاه .[ ح ِ ] (اِ مرکب ) پناهگاه . پناه . حِرز : جای در حرزگاه جان داردبر زمین حکم آسمان دارد.نظامی .