اردوبازارلغتنامه دهخدااردوبازار. [ اُ ] (اِ مرکب ) مجموع چادرها و جز آن با متاع ها که بهمراه لشکر، فروختن را دارند. || مجازاً، جائی پرمردم . باهیاهو و بی انتظام .
لاهیجانلغتنامه دهخدالاهیجان . (اِخ ) (شهر...) حمداﷲ مستوفی گوید: از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات فدک و عرض از خط استوا لح شهری بزرگ است و دارالملک جیلانات آبش از جبال بر میخیزد و حاصلش برنج و ابریشم و اندک غله میباشد و نارنج و ترنج و میوه های گرمسیری فراوان است . (نزهةالقلوب ص <span clas
بازارلغتنامه دهخدابازار. (اِ) در پهلوی واچار (در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان ) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو دوم مصدر کاری ، بمعنی چریدن (دارمستتر، تتبعات ایرانی ج 2 ص <span class="hl" dir="