ارسبارانلغتنامه دهخداارسباران . [ اَ رَس ْ ] (اِخ ) نام جدید بخشی است در شمال آذربایجان ، استان سیم که شاخه های رود ارس از آن جاری شده به ارس میریزند و آنرا پیشتر قراجه داغ میگفتند.
فوشارمیدلغتنامه دهخدافوشارمید. (اِ) در ارسباران دیو آلبالو را گویند. (یادداشت مؤلف ). نوعی درخت است .
چالقهلغتنامه دهخداچالقه . [ ق َ / ق ِ ] (اِ) نوعی درختچه شیرخشت است که در «ارسباران » یافت میشود و اهالی ارسباران آن را بدین نام خوانند. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 278). و رجوع به شیرخشت شود.
بورجانلغتنامه دهخدابورجان . (اِ) در ارسباران نوعی از تمشک .رجوع به تمشک و رجوع به جنگل شناسی ساعی ص 270 شود.