ارینبةلغتنامه دهخداارینبة. [ اُ رَ ن ِ ب َ ] (اِخ ) آبی است غنی بن اعصربن سعدبن قیس را و در قُرب آن وادیهاست . (معجم البلدان ). و آن نزدیک ضریه است . درمنتهی الارب چ طهران ارینیّه (کزبیریّه ) آمده است .
ارنبهلغتنامه دهخداارنبه . [ ] (اِخ ) یا ارنیه . ملکه ٔ روم (؟): ملکت ارنبه پنج سال بود. (مجمل التواریخ و القصص ص 137). ارنیة التی اخذت الملک من ابیها. (تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء حمزه ص 53).
ارنبةلغتنامه دهخداارنبة. [ اَ ن َ ب َ ] (ع اِ) طرف بینی . (منتهی الارب ). پشک . سربینی . پرّه ٔ بینی . (غیاث ). هَرِ بینی . تثنیه : ارنبتین . ج ، ارانب . || خرگوش ماده . (منتهی الارب ) (غیاث ).
ارنبیهلغتنامه دهخداارنبیه . [ اَن َ بی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) برگشتن پلک بالا یا زیر، که چشم بر هم نیاید، چنانکه چشم خرگوش در خواب .
ارنبیةلغتنامه دهخداارنبیة. [ اَ ن َ بی ی َ ] (ع اِ) گیاهی است که بگیاه نصی ماند. اُرَینبه . رجوع به ارینبه شود.
ارنبیةلغتنامه دهخداارنبیة. [ اَ ن َ بی ی َ ] (ع اِ) گیاهی است که بگیاه نصی ماند. اُرَینبه . رجوع به ارینبه شود.